Permanent dual: exquisite taste to vulgar taste | Alireza Khadem
Explaining two identity and elitist discourses, and recognizing differences in tastes and confronting reality. Since the banality feeling about now is summarised in two fundamental key points that one is “incessant references to the past and an identity-based sight type” and the other is “an elitist-based valuation type.”
گاهی معنا و مفهوم برخی از واژهها آن قدر بدیهی پنداشته می شوند که گویی نیازی به واکاوی ندارند. «سلیقه» شاید یکی از مهمترین آنها نیز میباشد. در زندگی روزمره مکرر از آن استفاده میکنیم. اما شاید کمتر به بار معنایی نهفته در آن توجه کنیم. از همینرو تحلیل و باز تعریف رویهها و معیار های معین برای مواجهه با چنین مفاهیمی امری ضروری بهنظر می رسد. در مواجهه با مفهوم «سلیقه» همواره دو رویکرد مهم وجود دارد؛ یکی کندوکاو مفهوم سلیقه در دو وجه ذاتی و اکتسابی و دیگری نگاهی قضاوتجویانه به آن. این که چه نسبتی از مفهوم سلیقه امری ذاتی است و در نهاد ما شکل میگیرد و چه نسبتی از آن اکتسابی است و در یک سازوکار هنجارمند، قابل تعریف و بازشناسی است که همواره محل مناقشهای طولانی بوده است.
از سوی دیگر نگاه ارزشگذار در مواجهه با مفهوم سلیقه، از طریق یک دوگانهی مهم و بنیادین و البته همیشگی، دست بهنوعی تفکیک میزند و به زعم خود آن چه را که سلیقهی «فاخر» [برتر] می خواند، از برابر نهاد آن جدا کرده و واژهی «مبتذل» را مقابل آن قرار میدهد. از اینجا به بعد یک چرخهی تکراری و در عین حال همیشگی شکل میگیرد. واژههای مورد استفاده از همان ابتدا بهطور کامل روشن هستند و آن چه در این گفتمان مبتذل خوانده میشود همواره موصوف صفاتی است چون: پیشپاافتاده، بیارج، خوار و ناپسند، فرومایه، هر روز استعمال شده، دمدستی، سطحی و در نهایت سخیف. جستار پیش رو به دنبال تعیین نسبت مشخصی میان دو وجه ذاتی و اکتسابی امر سلیقه نیست، بلکه میکوشد به واکاوی و تحلیل دلایل احتمالی چنین نگاه قضاوتجویانهای در مواجهه با مفهوم سلیقه پرداخته و این سؤال مهم و بنیادین را طرح نماید: دلیل القای احساس ابتذال نسبت به امروز ما چیست؟