(2024) Wicked
بهار جابر انصاری:
در دنیای اوز، جایی که آسمان با درخشش زمردین خود را نمایان میکند و بناها همچون ارکانی از قدرت در کنار هم ایستادهاند، فضاهای معماری فراتر از تنها یک پسزمینۀ بصری عمل میکنند. آنها همچون شخصیتهایی مستقل در بطن داستان، هویت، مقاومت و سلطه را روایت میکنند. برج زمردین، با وقار و عظمتش، در قلب شهر قد علم کرده و نماد تسلط و فرمانروایی است؛ درحالیکه خانۀ الفابا، بهدور از هر نگاه سلطهجویانه، جایی برای پناه و جستوجوی هویت و آزادی است.
در «شرور»، معماری فراتر از چهارچوبهایی برای حرکت شخصیتهاست. دیوارها و فضاها همانند آینهای عمل میکنند که هم به درون شخصیتها و هم به بیرون آنها مینگرد. برج زمردین با درخشش خیرهکنندهاش بهعنوان قلعهای از قدرت و نظارت، مردم را به تسلیم وادار میکند. در مقابل، خانۀ الفابا که در گوشهای دورافتاده از اوز قرار گرفته، فضایی است که در آن آزادی و مقاومت در برابر سلطه شکل میگیرد. این خانه هرچند ظاهری ساده دارد، اما بهعنوان نمادی از استقلال و سرکشی در برابر نظم حاکم نمایان میشود.
برج زمردین: قلعهای از شکوه و فرمانروایی
برج زمردین همچون تاجی سبزرنگ و باشکوه بر سر اوز، بهظاهر نمایندۀ قدرتی بیرقیب است که با نور خیرهکنندهاش تمام شهر را زیر سایۀ خود گرفته است. این برج نهتنها در مرکز جغرافیایی اوز، بلکه در قلب نظام قدرت آن نیز قرار دارد. معماری برج با ارتفاع سربهفلککشیده و نمای زمردینش، شکوهی تحمیلی را القا میکند که بیش از آنکه ستایشبرانگیز باشد، تداعیکنندۀ فضایی خفقانآور است. گویی درخشندگی بیاندازهاش نقابی است که تهی بودن روابط قدرت درونش را پنهان میکند و فاصلۀ میان حاکمیت و مردم را به شکلی آشکار و صریح ترسیم میکند.
وقتی وارد برج زمردین میشویم، با فضایی روبهرو میشویم که کاملاً سرد، بیروح و فاقد هرگونه نشانهای از عواطف انسانی است. راهروهای بیپایان و تاریک، اتاقهایی با زوایای تند و سرد، دیوارهایی که نور را بازتاب نمیدهند، همگی بر انزوای عاطفی و سردی حاکم بر این مکان تأکید دارند. فضای داخلی برج نهتنها برای زندگی طراحی نشده، بلکه برای کنترل و به زانو درآوردن ساخته شده است. هر المان از طراحی آن، از دروازههای بلند گرفته تا پلکانهایی که هیچگاه به نظر نمیرسد پایان داشته باشند، پیامی از قدرت غیرقابلدسترس و نظارتی همهجانبه را منتقل میکند.
علاوه بر این، برج زمردین در شهر اوز مانند نقطهای است که تمام خطوط دیداری و زمینی به سمت آن هدایت میشود؛ گویی شهر برای این برج ساخته شده است، نه برعکس. این تمرکز بصری حس همیشگی حضور قدرت را در ذهن شهروندان ایجاد میکند. برج از هر زاویهای شهر را در سایۀ خود نگاه میدارد و این سایه نهتنها فیزیکی، بلکه روانی است؛ حتی رنگ زمردین آن که در ابتدا ممکن است زیبا به نظر برسد، بهمرور تداعیکنندۀ حس استبداد و تسلط است.
درنهایت، برج زمردین بیش از آنکه نمایانگر یک مکان باشد، یک بیانیه است: قدرتی که در مرکز ایستاده و از ارتفاع خود بر دیگران حکم میراند، اما در بطن خود از انسانیت و عدالت تهی است. این برج همانند نمادی از اقتدار بیرحم، میخواهد نشان دهد که حتی درخشش و زیبایی میتوانند چهرهای از ترس و کنترل را پنهان کنند.
خانۀ الفابا: سرپناهی از رؤیا و حقیقت
خانۀ الفابا در داستان فیلم شرور جایی است که میتوان در آن از سایهها و فشارهای دنیای بیرون پناه گرفت. معماری این خانه، برخلاف برج زمردین، ویژگیهایی دارد که آن را به نمادی از استقلال و فردیت تبدیل میکند. خانهای با طراحی ارگانیک و انعطافپذیر که نهتنها مکانی برای زندگی، بلکه یک فضای امن برای رشد و ابراز شخصیت معرفی میشود.
ساختار خانۀ الفابا برخلاف برج زمردین، با فضاهایی آزاد و پر از نور طبیعی طراحی شده است. پنجرههای بزرگ و درهای باز ارتباط نزدیکتر با طبیعت و بیرون برقرار میکنند و حس ارتباط با دنیای پیرامون را تقویت میکنند. این خانه بهگونهای طراحی شده که ساکنانش بتوانند آزادانه نفس بکشند و خود را از قیدوبندهای اجتماعی و قدرتهای بیرونی رها سازند. برخلاف برج زمردین که همهچیز در آن برای کنترل و اعمال قدرت بنا شده است، خانۀ الفابا با سادگی خود یک دنیای خصوصی و فراتر از نظامهای بیرونی را ایجاد میکند.
درنهایت، خانۀ الفابا نهتنها مکانی برای سکونت و پناه، بلکه نمادی از مقاومت در برابر سرکوب و تسلط بیرونی است. این خانه با طراحی باز و ارگانیک خود فضایی را فراهم میآورد که در آن فرد میتواند از محدودیتها و فشارهای دنیای بیرون رها شود. برخلاف برج زمردین که سمبل استبداد و سلطه است، خانۀ الفابا با سادگی و ارتباط نزدیک با طبیعت، به نمادی از آزادی، فردیت و خودمختاری تبدیل میشود. این خانه بیش از آنکه یک مکان فیزیکی باشد، پناهگاهی است که در آن میتوان به خود واقعی رسید و از قضاوتها و تحمیلهای دنیای بیرونی آزاد بود.
نتیجهگیری
درنهایت، معماری در فیلم شرور بیش از آنکه فقط پسزمینهای برای روایت باشد، به ابزاری نمادین و تأثیرگذار تبدیل میشود که بر پیامهای داستان تأثیر میگذارد. برج زمردین و خانۀ الفابا بهعنوان دو فضای متضاد، نمایانگر دو جهان متفاوت از قدرت و آزادی هستند. برج زمردین با ساختار سخت و بیروح خود، نماد سلطه و استبداد است؛ جایی که هر جزئیات آن برای اعمال کنترل و حفظ نظم دیکتاتوری طراحی شده است. در مقابل، خانۀ الفابا با ویژگیهای ارگانیک و باز خود، نمادی از رهایی، رشد فردی و شکستن مرزهای اجتماعی است. این خانه نهتنها مکانی برای سکونت، بلکه پناهگاهی امن برای شکوفایی شخصیتها و ابراز هویت واقعیشان است.
معماری این دو فضا به شکلی مستقیم و ملموس بر تجربهها و انتخابهای شخصیتها تأثیر میگذارد. در برج زمردین، شخصیتها در دنیای بستهای گرفتار میشوند که تمامی ابعاد آن تحت کنترل است، درحالیکه در خانۀ الفابا، فضاهای آزاد و نورانی به شخصیتها اجازه میدهد تا خود را از قیدوبندهای اجتماعی و روانی رها کنند و به دنیای درونی خود بازگردند. این تفاوتها تنها به تغییرات فیزیکی در فضا محدود نمیشود، بلکه هریک از این فضاها مفاهیم عمیق اجتماعی و سیاسی را بهطور نمادین منتقل میکند.
معماری در فیلم شرور بهعنوان یک شخصیت سوم و فعال در داستان عمل میکند که بهطور غیرمستقیم و پیچیده، پیامهایی از مقاومت، فردیت و آزادی را در برابر قدرتهای مستبد و سرکوبگرانه مطرح میسازد. این فضاها نهتنها مسیر تحولات داستانی را شکل میدهند، بلکه بهواسطۀ تأثیرگذاری بر ذهن و روان شخصیتها، باعث درک عمیقتری از کشمکشهای درونی و اجتماعی آنها میشود. بهاینترتیب، معماری در این داستان فراتر از یک عنصر تزئینی، به ابزاری استراتژیک برای بیان مفاهیم بزرگ انسانی و اجتماعی تبدیل میشود.

